یکشنبه یازدهم سپتامبر 2022
دیروز تا ساعت ده صبح خوابیدم. کمبود خواب داشتم و این را بدنم با کوفتگیش اعلام میکرد. اشتها برای خوردن
دیروز تا ساعت ده صبح خوابیدم. کمبود خواب داشتم و این را بدنم با کوفتگیش اعلام میکرد. اشتها برای خوردن
با پنج دقیقه تاخیر ساعت دوازده و پنج دقیقه رسیدم به میدان گاونر کادیکوی. یک دقیقه بعد گراناز هم کلاه
دیروز سر ساعت نه صبحی خجسته در پنجشنبهای مقدس بعد از نوشتن دربارهُ ارتکابات و افتضاحات خاطره انگیز روز قبل
پریشب با گراناز قرار گذاشتیم که دیروز ساعت ده صبح در میدان گاونر کدیکوی باشیم که از آنجا به محله
قدم زدن در سپیده دم شهرهای بزرگ را خیلی دوست دارم. با اینکه شب قبل دیر خوابیده بودم و دلیلش
با صدای شر شر باران بیدار شدم و ترسیدم در آلمانم و خواب استانبول میبینم. به خیال اینکه کله سحر
روزم را با صبحی دل انگیز شروع کردم؛ پردهها را کیپ هم نمیکشم تا با دیدن روشنایی اوقاتم خوش شود.
دیروز صبحی زیبا را با مالیدن چشمها آغازیدم. دستها را به سمت دیوارها دراز کردم و خمیازه بلندی کشیدم. برخاستم
صبح با صدای زنگ تلفن موبایل پلکهایم بالا رفت و چشمانم به صبحی فرحبخش روشن شد. زیلکه بود و نگران
دیروز هواپیما در فرودگاه هامبورگ تحویلم گرفت و سه ساعت بعد سپردم به فرودگاه استانبول، صحیح و سالم و سرومروگنده.